جاتون خالی روز عروسیم، صبح خانمم رو سریع بردم یه ارایشگاه معروف که همزمان چندتا عروسو آماده می کردن
خلاصه منم بعد آرایشگاه خودم با فیلمبردارها رفتیم دنبال عروسدم آرایشگاه
اسم خانمم رو به دربون آرایشگاهی دادمو بعد چند دقیقه گفتن خانمتون بالای پله ها منتظرتون هستن
منم با افتخار دیدم خانمم با لباسو شالو چادرپیچ شده بالا پله ها واستاده
منو میگب،منم بایه غروری نسبت به دومادای دیگه دونه دونه پله هارو رفتم بالا پیش خانمم؛
فیلمبردار گفت دست خانمتو بگیر کمکش کن بیاد پایین
آقا چشتون روز بد نبینه ماهم جوگرفته بود حول شدم داشتم چادرو تورو لباسو خلاصه هرچی بود میزدم کنار که دستشو پیدا کنم. حالا مگه لامصب پیدا می شد؛توهمین حال یهو خانمم شروع کرد دادو بیداد که مرتیکهخر اشتباه گرفتی دست به من نزن آقای فلان فلان شده…
منو میگی،وقتی شنیدم این صدا،صدای خانمم نیست ،انگار یه لگن آب ییییخ ریختن روم از خجالت چشمام سیاهی می رفت
شوهرشم با نگاهش داشت سیاهو کبودم میکرد
دیگه منم سرمو انداختم پایینو ترک زمین کردم
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 1334 | hengame |
![]() |
0 | 1063 | hengame |
![]() |
0 | 1120 | hengame |
![]() |
0 | 1021 | hengame |
![]() |
0 | 984 | hengame |
![]() |
0 | 987 | gelare |
![]() |
0 | 1006 | gelare |
![]() |
0 | 1024 | gelare |
![]() |
0 | 923 | gelare |
![]() |
0 | 993 | gelare |